محل تبلیغات شما

بسمه تعالی

 

خب که چی که دیگران می‌رن روی ماه؟! یا توهم ساختن از اینکه ما چه هستیم و چه نیستیم. ما فقط یک دسته مورچه‌ایم که یک گوشه تاریک کهکشان با یه منبع انرژی خیلی معمولی و دور افتاده زندگی می‌کنیم و به نظرمون چه قدر مهمیم! چه قدر همه نیازهامون رفع بشه! باید صدامون شنیده و بهمون توجه بشه! باید خورشیدمون تا ابد کار کنه و هر بلایی سر این توپ خاکی بیاریم هیچ مرضی ازش بیرون نزنه و ما همه چیز رو بفهمیم و برامون توضیح داده بشه و شخص خالق برای تک‌تک‌مون کنفرانس بذاره و خودش رو معرفی کنه.

بگذریم. ولی من اصلا نمی‌دونم چرا خدا باید حتی یه لحظه رو به خاطر ما تلف کنه. چرا باید حتی به ما موجودات ناشناخته هیچ کمکی بکنه؟ خب اگر ما اینقدر مهمیم چرا یه جای مهمتر از کهکشان نیستیم؟ مناسب سیستم بدنمون نیست؟ واقعا؟ این قدر استدلالت بدویه؟ خدایی که خلق کرده قطعا می‌تونسته ما رو مناسب اون جا خلق کنه. کاملتر. قطعا می‌تونه.

لعنتی چرا یه نفر اینقدر می‌تونه حال بد کن باشه؟! ببینید من آدم پلیدی نیستم ولی بنفش واقعا توانایی باورنکردنی‌ای توی خراب کردن حالم داره! می‌دونم اگر بخونمش عذاب می‌کشم‌آ! اما بازم آدم نمی‌شم و باز می‌خونمش! بازم حالم بد می‌شه! مسئله اینجاست که اون هیچ حرف بدی نمی‌زنه فقط مثل کسی هستش که با دیدنش احساس کنی که واو! من چه‌قدر رقت‌انگیزم! حتی اگر نباشی. حتی اگر اون رو جایی توی آرزوهات یا یکی دو قدم عقب‌تر از اونها ببینی و خودت فرسنگ‌ها عقب باشی. از دیدن همه آدم‌های دور و برش و تنهایی خودم. از آتیشی که خواموش شده.؟

 

چاره چیه؟ غم و غصه بخورم بنالم که وای یه چیزیم نیست و چه گهی باید خورد؟ یکی بیاد کمکم کنه؟ من یه بدبتختم؟

نع! بازم زور می‌زنم. بیشتر! عاااااااااااااااااااااااااااااااا!

ماجراهای من و خدام یا اصلاحیه پست پیشین

بستری برای اکتشاف سندروم‌های من‌درآوردی

ظهر ابری، به ز شب مهتابی...؟

یه ,رو ,کنه ,بشه ,قدر ,بازم ,حتی اگر ,و چه ,بشه باید ,چرا یه ,چه قدر

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وب باران ★پـــرسش مهـر98-99★